تعداد بازدید: 8300

توصیه به دیگران 5

يکشنبه 16 آبان 1389-8:49

شعر مريم رزاقي شعر"من"است

نقد علی محمد مودب-شاعر برجسته کشور-بر شعر مريم رزاقي،بانوي غزل مازندران+معرفي شاعر


مازندنومه:مريم رزاقي،متولد 1354 سوادکوه،جزو شاعران مطرح کشور است.تاکنون چند مجموعه شعر از رزاقي منتشر شده است که"حق با تو بود"آخرين مجموعه آن هاست.غزل هاي رزاقي شهرت فراواني دارد و او جايزه هاي گوناگوني را نيز در جشنواره ها و برنامه هاي استاني و کشوري دريافت کرده است.علي محمد مودب نيز شاعري نام آشناست که "عاشقانه هاي پسر نوح"جزء آثار مطرح اوست.ابتدا با قلم مريم رزاقي با خود او آشنا مي شويم و سپس نقد مودب را مي خوانيم.

*دايه شاعر

مادر پرستار بود اما من درخانه به دنیا آمدم بی سروصدا بی آنکه چندان گریه کنم .عصرهفتم آذرماه  .54.سوادکوه . زیراب .

ماهی نگذشت که مادر به اداره برگشت. من ماندم و دایه ای که  گفتند صدخاله مامان توست  .

صدخاله مامان شاعر بود ومدام اشعارعاشقانه عامیانه به زبان مازندرانی می سرود گاه مرا نیز در یافتن قافیه با خود همراه می کرد آنقدر مصرعی را تکرار می کرد تا دوبیتی اش فراهم شود .

من همیشه شیفته این کلنجاررفتن صدخاله مامان با کلمات بودم . به تشخیص او در پنج سالگی به مکتب خانه رفتم و تا شش سالگی قرآن رادرمحضر استاد شیرزادی  فراگرفتم ماهی سیاه کوچولو ، خروس همسایه ، ماجراهای نیکو کتابهایی بود که قبل از رفتن به مدرسه خوانده بودم.

روزهای کودکی و دبستانم کنار گاوها و مرغها و خروسها ی صدخاله مامانم گذشت با سبزه زار وسیع و جنگلهای دوربر خانه و رودخانه ای که همیشه گل آلود بود .

اول راهنمایی بودم با رحلت امام جانی تازه در شریان احساسم دمیده شد و شعر به طورجدی به حیاط زندگی ام پا گذاشت آنچنان که امروزدیگر خود صاحب خانه است  . بعدها فهمیدم بسیاری ازدوستان شاعرم چون سعید میرزای ،سیدضیا قاسمی ، فاطمه سالاروند ، خلیل ذکاوت ،علی داودی ، آرش شفاعی ...شعررا مانند من با رحلت امام آغاز کرده اند.

فریده یوسفی معلم دوم راهنمایی ام بود و اولین شاعری که جوانه زدن شعر را در وجودمن دیدوسمت افقهای بازرا نشانم داد دوازده ساله بودم که وی مرا با ذبیح الله ذبیحی شاعر نام آشنای انقلاب آشناکرد .ذبیحی موثرترین شاعر در آغاز سرایش جدی من بود .

حضوردر برنامه ادبی رادیو مازندران ، همکاری با صفحات ادبی مجلات جوان امروز و اطلاعات یا روزنامه های اطلاعات و جمهوری اسلامی همچنین حضور در انجمنهای ادبی استان از جمله تلاشهای وی در نزدیکی بیشتر من و شعر بود .شرکت در جشنواره های دانش آموزی شعر ، آغازی برحضور در انواع جشنواره های مختلف شعر کشور بود

انجمن شاعران جوان ایران فرصتی شد تا من با شاعرانی چون  سیدحسن حسینی و قیصرامین پورو...آشنا شوم دلیل عنایت این استادان هم شاید این  بود که شمالی بودن من آنان را به یادخاطره ی سلمان می انداخت .

از شعر تاهمین جا را به یاد دارم باور کن مدام با خاطره ومرور روزهای کودکی تا همینجا که برایتان گفتم دارم بقیه راه را می روم . کتابهای اندوه مهربان سال 79، عصر یک اردیبهشت ناگهان 86 وحق باتو بود 89 حاصل همین مرورهاست .

*شعر مریم رزاقی، شعر "من" است

1-مریم رزاقی در میانه جدال نفس گیر زندگی در جهان نو، غزل می سراید و همین غزل سرایی یعنی دلبستگی او به عشق و تغزل، استفاده از این قالب کهن هر چند با نوگرایی در تصویر و زبان توام شده است، اما به هر روی می توانند نشان دهنده آن باشد که مریم رزاقی دلبستگی و تعهد بیشتری به گذشته دارد و جست و جوی پدیده های نو را نیز در ساختاری کهن پی می گیرد، و از این نظر با قیصر عزیز هم آواست که:  به نام خدایی که نوآوری سنت اوست!

یک شاهد این رویکرد تاویلی به انتخاب قالب غزل این است که مریم رزاقی اگر چه عاشقانه می سراید، هیچگاه دچار مباحث تنانه و به ویژه تنانگی زنانه نمی شود، حال آن که این گونه سخن گفتن ویژگی عشق ها و شعرهای عاشقانه امروزی! است، رزاقی همواره از مسائل روحی و عاطفی حرف می زند:

من دختر پستوی دیرین هزاران سال/ من مانده در چنگال های چار دیواری

 نا آشنا با حرفهای روز این مردم/" من دوستت دارم، تو آیا دوستم داری؟

اتفاقا عنصری مثل چادر در شعر مریم رزاقی تکرار می شود، و در کنار این چادر ،شاعر باز هم از روحش حرف می زند و از حالات روحی اش

با من بگو وقتی که دنبال خودت بودی

آیا ندیدی  روح چادرپوش سرگردان

یک چادر مشکی که نم نم منتشر می شد

روحی که نم نم می چکد همراه با باران

یا

چادرم را بده باید بروم تا این بار

خانه را نیز به اندوه جهان بسپارم

 و گاهی نیز در کناز تغزل با رویکردی عرفانی با محیط خیال انگیز شمال رو به رو می شود:

درخت ها همه سرو اند در حوالی تو / پرنده ها همگی شان دچار کشف و شهود

به ذهن سبز غزل های تو خدا سرشار / چنان که با دل من سنگ ها به گفت و شنود

اما در شعر او لحظات مبتذل عشق های امروز وجود ندارد و همین ویژگی یعنی تمایل او به زن ماندن و زنانه گفتن،  البته  زن ماندن در دل سنت  زندگی شیعی؛ که این شیعی گری او نیز در شعرهای پایانی کتاب نمود بارزتری یافته است.

 خون گریه های نیمه شب ما قبول نیست

این ذره ذره موج به توفان نمی کشد

گر ذوالفقار غیرت تو قد علم کند

دنیای کوفه گردن عصیان نمی کشد

2- شعر مریم رزاقی، شعر "من" است، "من" و ضمایر و افعال مربوط به "من"بیشتر از هر کلمه ای در شعر او تکرار می شود، او مدام از "من" حرف می زند و به عبارتی "من" خود را ضمن بیان جست وجو می کند. چند نمونه از این "من"ها:

من به عاشق بودنم، دنیا به عاقل بودنش

من به آسان بودنم، دنیا به مشکل بودنش(شعر اول کتاب)

و

شاید گذشته ای تو برای من از خودت

 پاسخ نداده ای به چرای من از خودت

و

خواستی تا به غزل هم دل من وا نشود

زیر سنگینی اندوه تو جان بسپارم(شعر آخر کتاب)

  حتی در برخی شعرها "تو" نیز" من" است

روح تو شاد ای دل سامان نیافته

ای شعر نیمه کاره پایان نیافته

یا در غزلی مثل جاده های مرتعش(ص43) بعد از یک غزل وصف تو ،غزل مثل یک رباعی با ضربه پایانی تمام می شود و آن ضربه پایانی مشخص می کند که باز هم ماجرا ماجرای همان من است!

از نفس افتاد و پا شد باز هم افتاد آه

آه عمری را دلم دنبال تو افتاده است!

این اهتمام به خود و من ، ویژگی و محصول زمانه مدرن است و گردبادی است که از غرب وزیده است، اما در برخورد با مریم رزاقی به نوعی بومی شده است،چنان که در شماره یک ذکر شد.

3- مریم رزاقی شاعری است که اغلب مواقع حرف بسیار دارد اما گاهی حوصله بیان ندارد! شاهد این مدعا نقایصی است که در بیانش مشاهده می شود و شاهد آن مدعا هم کل کتاب! مثلا تعبیر "مرا عروسکی از جنس خیمه شب بازی" تعبیر دقیقی نیست و به نظر می رسد برای پر کردن وزن آمده است. در  ادامه هم ناهماهنگی در افعال "درست کرد" و "خوانده" مشهود است

مرا عروسکی از جنس خیمه شب بازی

درست کرد و به بازی عشق خوانده تو را

و در ادامه همین غزل باز می بینیم:

و ماه شد که پلنگ همیشه اش باشی

پلنگ شد وچو آهوترین رمانده تو را

یا

عاقل نبوده است که دیوانه ات شود

آباد هم نبود که دیوانه ات شود (البته احتمالا نبوده بوده که در چاپ نابود شده است!)

و یا

رنجیده ام از آسمان قطع امیدم کرد

دنباله رنگین کمانت را نمی دانست( قطع امیدم کرد تالیف درستی ندارد، را افتاده است و اجزای جمله سر جایشان نیستند)

مریم رزاقی بین دو فضای زبانی  گذشته و امروز در کشاکش است و با وجود برخی تجربه های موفق  مثل غزل های "حجم دلتنگ" و "زن در آینه" هنوز به استقرار و تشخص زبانی نرسیده است.

باید تو را پرنده شود این درخت پیر

یعنی در آسمان و زمین در کشاکشم!


  • حسین ولی پورپاسخ به این دیدگاه 1 1
    دوشنبه 15 آذر 1395-22:47

    درود بر سرکار خانم دکتر مریم رزاقی .
    هرگاه وقت دست دهد گوشه چشمی به اشعار شما دارم و از خواندنشان لذت می برم . شعرتان پاک ، ناب و برخاسته از حس زنانه ی شماست .هر واژه ای که به کار برده اید پاکی واژه و آمیختن آن با فولکوریک ذاتی شما ، رنگ و بوی تقدس را به مشام می رساند و دل گریزپا را وادار به ایستایی می کند . نفستان گرم و مانا باد تا دگر بارشکوفا شود طبع بکرسرچشمه ی ذوقتان .
    سپاس و بدرود -

    • آرمان آهنگرپاسخ به این دیدگاه 0 1
      چهارشنبه 13 خرداد 1394-1:28

      سلام
      عرض شود که تاریخ انتشار 16 آبان 89
      الان که من دارم نظر میذارم نمیدونم چندم خرداد 94!!
      بهرحال خیلیم مهم نیست چون من خیلی از شعر سر در نمیارم ولی شعر دوس دارم یعنی دوس دارم بعضی وقتا شعر بخونم و میخونم... شاعرارو هم دوس دارم...
      چنتا از شعرای خانم رزاقیرو هم خوندم و خیلی پسندیدم ... و چه چیز مهمتر از اینکه ی شهر ی داستان ئ یا هر چیزی که حرفی یا احساسیرو منتقل میکنه مخاطب داشته باشه؟! گیریم به قول اون منتقد عزیز وزن و قافیشم ی جاهایی درنیومده باشه مهم نیست ، مهم اینکه مخاطب لذت ببره که برده ... باقی بقایتان ...

      • فراموش شدهپاسخ به این دیدگاه 3 0
        پنجشنبه 25 خرداد 1391-0:0

        گرچه دریانداریم وساحل...یک دوگلدسته دراین حوالیست...................

        • جمعه 7 بهمن 1390-0:0


          واقعا اشعار خیلی زیبایی سروده اید.من هم نیمه شاعری هستم.و این آدرس وبلاگ من است.
          www.torajmirzadeh.blogfa
          اگر بازدیدکنیدمفتخر خواهم شد.شعری بنام (کوچه دل) دارم که ایراد دارد.اگرممکن است نظرتان را در آن مورد بدهید.متشکرم

          • پنجشنبه 14 مهر 1390-0:0

            با کمال ادب، عیار نقد مؤدب در بخش نخست به ناسرگی می زند از بس که نسیه نسیه هندوانه های بزرگی را زیر بغل مریم گذاشته است. شعر برای مریم مثل جدولی است که معتادان با آن وقت گذرانی می کنند.:پر کردن خانه های خالی وزن با کلمات متقاطع ،متوازی و...
            بهتر آن است که مریم به این تعارفات و تظاهرات بزرگ منشانه دل خوش نکند و به فکر تحول در دیدگاه و همین طور فرم شعر خود باشد.
            شاید پنج روزی بر سر زبان ها باشد؛ اما، فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان / آن گه شود پدید که نامرد و مرد کیست ...

            • چهارشنبه 29 تير 1390-0:0

              دوستان من سلام . هيچ نقدي كامل نيست زياد سخت نگيريد . مهم اين است كه شعر زيباي خانم رزاقي براي همه ما زيبا و الهام بخش است . درك زيبايي هاي اشعار مهم تر است تا كمبودهاي شعر .
              موفق و پيروز باشيد

              • شنبه 14 خرداد 1390-0:0

                مسی آجی جونم
                بسی ذوق کردم واسه این که بچه مازندرانی
                واینکه اسم خودمم مریمه
                با اجازه یکی از شعراتونو گذاشتم تو یه سایت
                مریم از شهر نور

                • غريب اشناپاسخ به این دیدگاه 1 3
                  چهارشنبه 14 ارديبهشت 1390-0:0

                  واقعا شعرهاي رزاقي زيباست وقتي اشعارش را مي خوانم دلم براي تمام سرسبزي وزيباي روحش تنگ مي شود مريم جان مرحبا

                  • شنبه 27 فروردين 1390-0:0

                    تی دور بگردم خواخر

                    • دوشنبه 1 آذر 1389-0:0

                      درود بر بانوی غزل وتغزل مازندران.خدا قوت

                      • يکشنبه 30 آبان 1389-0:0

                        غزل هایمریم رزاقی عالیست.او توانمند و افتخار بانوان مازنیست.سلام به بانوی غزل مازندران

                        • فروغ نجفي پاسخ به این دیدگاه 2 1
                          شنبه 29 آبان 1389-0:0

                          با احترام به این خوانش! درشعر خانم رزاقی پست مدرنیسم نیز جریان دارد .کاش نقدی در این باره هم بود.

                          • فرزانه فتحیپاسخ به این دیدگاه 1 1
                            جمعه 28 آبان 1389-0:0

                            با احترام به خوانش آقای مودب برشعر خانم رزاقی با بخشی از نقد موافقم با بخشی از آن خیر. آقای مودب با نادیده گرفتن نمودهای اجتماعی کتاب حق با تود ...حق مطلب را ادا نکردند

                            • سه شنبه 25 آبان 1389-0:0

                              آفرین بر هر دو بزرگوار

                              • احسان مهديانپاسخ به این دیدگاه 1 2
                                چهارشنبه 19 آبان 1389-0:0

                                سلام

                                خسته نباشيد
                                به هر حال نظر هر خواننده اي محترم است
                                غزل را با همان چارچوب كلاسيك كه در شعر شاعراني چون رزاقي و ... جريان دارد بيشتر مي پسندم
                                مازندران و بوميت مازندراني در شعرهاي فارسي خانم رزاقي زنده اند و اين وجه تمايز او با خيل شاعران ديگر است .
                                يك زن در غزل هاي رزاقي رخت مي شورد كه بيان عاطفي و اجتماعي زنان شمالي است
                                عشق در اين غزل ها قابل ستايش - وارسته و كم نظير هستند
                                مي شود روي خوانش آقاي مودب عزيز هم نقد نوشت شايد ...


                                خدا يارتان

                                • سه شنبه 18 آبان 1389-0:0

                                  بخوان همدیار من نغمه بخوان که به های های غزل شب دیجور اسان از سر میگذرد

                                  • دوشنبه 17 آبان 1389-0:0

                                    رزاقی آبروی شعر مازندران است شعر او شعر من تو و شماست

                                    • يکشنبه 16 آبان 1389-0:0

                                      سروده های خانم رازقی بیشتر مذهبی و دینیست تا غزل .

                                      • يکشنبه 16 آبان 1389-0:0

                                        آقای علی محمد مودب سراینده خوش قریحه ما را کمی دست کم گرفته اند . به این معنی که حق مطلب ادا نشد .


                                        ©2013 APG.ir